به گزارش دنده6 : حتما برای شما هم پیش آمده که خودرویی را زیباتر از دیگری بدانید و حتی زبان طراحی یک برند برتر از زبان طراحی دیگر برندها قلمداد کنید. اگر از کسی بپرسید که چرا یک مدل فراری از فورد سدان زیباتر است احتملا پاسخی دریافت میکنید که سلیقه او مربوط است و ارتباط چندانی به سوال اصلی شما ندارد. نکته آن است که طراحی خودرو، پایه و اساسهایی دارد که طراحان سراسر جهان در رعایتشان کوشا هستند. بنابراین رعایت نکات اولیه طراحی خودرو با زیباییشناسی متفاوت است؛ برای درک بهتر زیباییشناسی در طراحی خودرو میتوانید مطلب «آیا واقعا خودروهای امروزی درحال زشتتر شدن هستند؟» را مطالعه کنید. در ادامه به بررسی نکات اولیه لازم و پایههای طراحی خودرو و زبان طراحی میپردازیم.
آغاز با خط سقف
نخستین برداشت از یک خودرو معمولا بهوسیله نگاه به خط سقف آن اتفاق میافتد. به این دلیل که خط سقف تعیینکننده شکل کلی و فرم بدنه خودرو است و پیش از نگاه به جزئیات بیشتر، اطلاعات مناسبی را به بیننده منتقل میکند. بیشتر ما میتوانیم یک حیوان را از روی سایه شکلش تشخیص دهیم؛ بنابراین یک طراحی موفق با توجه به این مسئله مهم تلاش میکند تا در برخورد اولیه بهترین و ماندگارترین تاثیر را روی مخاطب بگذارد.
طراحی یک فرم سقف مثالزدنی و مرتبط با کاربری محصول میتواند شالوده ساخت یک محصول قدرتمند باشد که از میان شمار زیادی خودروهای بازار، متمایز به نظر میرسد. برای درک بهتر این مسئله میتوانید به تفاوت میان فولکسواگن بیتل و بیامو X6 نگاه کنید؛ هر دو مدل یادشده در زمان معرفی خود شمایلی متمایز داشتند که نظیر آن در صنعت خودرو پیدا نمیشد.
تناسبات همه چیز است
خط سقف یک حکم یک پیامرسان را دارد که تناسبات خودرو را به بیننده منتقل میکند. خودروها هم مانند هر محصول دیگری وابسته به تناسبات درستی هستند که کلید زیبایی و یکپارچگی آنها به شمار میرود. تناسبات یک موضع یا اندامنهشت را برای خودرو ایجاد میکنند که به بیننده نشان میدهد جلو و عقب خودرو کدام طرف است؛ به این ترتیب حتی اگر خودرو در حال حرکت نباشد هم میتوان جهت آن را تشخیص داد.
از جمله قوانینی که برای طراحی تناسبات درست لازم است میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. اندازه چرخ و فاصله محوری
هر نوع بهخصوصی از خودرو نیازمند یک گستره مشخص از فاصله محوری است که با توجه به حجم و فضای موردنیاز در آن مدل تعیین میشود. به عبارت دیگر، اگر خودرویی نیاز به فضای زیاد نداشته باشد، فاصله محصوری کمتری خواهد داشت و بالعکس. طراحان برای تعیین فاصله محوری مناسب از اندازه چرخها استفاده میکنند. این معیار آنقدر خوب عمل میکند که میتوان با تکیهبر آن و با توجه به نوع خودرو، ارتفاع، طول و پهنای خودرو را هم تعیین کرد و به سرحدی خام دست پیدا کرد. اگر چرخها اولین نقطه شروع طراحی باشند، میتوانند تناسبات خودرو را بهخوبی تعیین کنند و طراح را به خط سقف مناسبی برسانند.
بهتر است به یاد داشته باشید که طراحی چرخ در ابعاد بزرگتر، هر چند جذاب به نظر میرسد اما لزوما صحیح نیست و سرحد مشخصی دارد؛ اگر این مورد رعایت نشود، خودروی مهم شما به یک اسباببازی شباهت پیدا میکند. ابعاد چرخ و فاصله محوری در ایجاد تناسب درست، جذابیت، فضاسازی داخلی و حتی پویایی حرکتی یک خودرو تاثیری مهم دارند.
۲. موقعیت و زاویه ستون A
ستونها پایههای عمودی یا شیبدار یک خودرو به شمار میروند که بهجز نگهداری از سقف و شیشهها، نقش مهمی در طراحی یک خودروی زیبا دارند. در طراحی خودرو، از جلوترین تا عقبترین ستون را بهترتیب حروف الفبای انگلیسی با نامهای A و B و C میشناسند. برای درک بهتر این موضوع به تصویر بالا توجه کنید.
نکته مهمی که در طراحی خودروها مختلف مطرح میشود، نقطه شروع پایه ستون A، زاویه حرکت آن و حتی نقطه پایان آن است. در برخی خودروها، سرآغاز ستون A به مرکز چرخ جلو ختم خواهد شد اما در خودروهای موتورجلو، این قانون نقض میشود. معمولا در خودروهای اسپرت، از ستونهای با شیب کمتر استفاده میشود؛ درحالیکه وانتها و کامیونها ستونهایی تقریبا عمود دارند.
۳. میانه شیشه و بدنه
یکی از المانهای مهم دیگر در طراحی خودرو، تناسب میان کشیدگی، بلندا و اندازه شیشهها در مقایسه با بدنه اصلی است. بهطور معمول، ارتفاع شیشه برابر یکسوم تمام ارتفاع خودرو تعیین میشود. اگر این فاصله کاهش پیدا کند، خودرو اسپرتتر و عصبانیتر به نظر میرسد. خودروهای کاربردی شهری معمولا شیشههای بزرگتری دارند تا با یک نگاه، هدف خود را به بیننده نشان دهند.
۴. ارتفاع بدنه
ارتفاع بدنه هم امر مهمی است که درصورت طراحی اشتباه، شخصیتی متفاوتی را برای محصولتان میسازد. اگر اندازه چرخ را واحد اندازهگیری خود بدانیم، ارتفاع متداول خودرو برابر ۲.۴ یا ۲.۲ واحد چرخ خواهد بود. برای درک بهتر این مورد بهتر است تصویر بالا را نگاه کنید.
خطوط هویتسازی میکنند
در میانه بدنه تمام خودروهای بازار، درست در میان شیشه و بدنه اصلی، خطی وجود دارد که با نام «خط شانه» یا «خط کاراکتر» شناخته میشود. بسته به انتخاب طراح، این خط ممکن است کاملا نمایان و خودنما طراحی شود یا بالعکس. معمولا در طراحی خودروهای امروزی از خطوط منحنی بهعنوان خط شانه استفاده میشود که باتوجه به شکل آنها، منطقی به نظر میرسد.
بهجز خط شانه و سقف، خطوط دیگری هم در طراحی نمای جانبی، جلو یا عقب خودرو استفاده میشوند که میزان نمایان بودن، بیرونزدگی، هماهنگی و خمیدگی هر یک از آنها باعث ایجاد هویتی جدید در خودرو میشود. اگر به ابرخودروهای نگاه کنید، معمولا از خطوط بدنه بیرونزده، کشیده و گیرا استفاده میکنند تا حس سرعت و قدرت را به مخاطب و بیننده القا کنند. پس میزان اهمیت و تاکید روی هر خط اهمیتی ویژه دارد.
تمام سطوح انحنا دارند
ما انسانها میتوانیم تنها با نگاه کردن به بدن یک انسان دیگر، برداشتی از سطح سلامتی آنها داشته باشیم. همین مسئله در جهان طراحی خودرو هم صدق میکند. حتی یک شخص آموزشندیده هم میتواند این مسئله را حس کند اما در بیان آن ناتوان است. طراحان که در تشخیص خطوط صحیح توانایی بیشتری دارند میدانند که تمام سطوح بدنه خودرو منحنی هستند و کمتر قسمتی پیدا میشود که سطحی صاف و یکدست داشته باشد؛ چراکه سطوح، وظیفه ایجاد حس حرکت را برعهده دارند.
برای طراحی سطوح مناسب، ریاضیات بهخصوصی وجود دارد. اگر طراح نقطه تنش یک منحنی را کمی تغییر دهد، احتمالا تمام تناسبات را دستخوش تغییر خواهد کرد. دلیل اصلی اینکه هنوز هم در فرایند طراحی خودرو از مدلهای گِلی استفاده میشود، همین است. این روش دستی همچنان دقت بالاتری از ساخت سطوح با نرمافزارهای دیجیتالی دارد.
جزئیات گرافیکی، رنگ و مواد اولیه
ترکیب هنر گرافیکی و فرمپردازی در ایجاد ظاهر مناسب و زیبا نقشی اساسی دارد. جزئیات گرافیکی، رنگ و مواد اولیه سه المانی هستند که لازم است برای ایجاد ظاهر مناسب با یکدیگر هماهنگ شوند.
هر چه کمتر بهتر!
منظورمان از این عبارت، توجه به سادگی و پرهیز از پیچیدگیهای غیرضروری است. هر سطح و خط باید در بهترین حالت خود قرار بگیرد اما هیچگاه موجب دورکردن دید بیننده از هدف اصلی طراحی نشود.