غزال یا به قول غربیها همان Impala برای ما ایرانیها یادآور آهوی زیبای دشتهای ایران است. آهویی که حالا به دلیل تخریب زیستگاه و شکار بیرویه حال و روز خوبی هم ندارد. هر چند اگر شما هم مثل نگارنده از آن دست علاقهمندان پر و پا قرص فوتبال باشید، کلمه غزال ممکن است شما را به یاد روز هشتم آذر 1376، شهر ملبورن و بازی تاریخی ایران و استرالیا بیاندازد. مسابقهای که وقتی حین آن خداداد عزیزی گل دوم ایران را دورن دروازه مایک بوسنیچ قرار داد، جواد خیابانی از او به عنوان عزال تیزپای فوتبال ایران نام برد. اما برای مردم آمریکا غزال یا همان ایمپالا به جز یک چهارپای زیبا و چابک مفهومی آهنین هم دارد! مفهومی که باید در دیترویت و کمپانی شورولت دنبالش بگردید.
تاریخچه
حدود 57 سال است که شورولت تولیدش میکند. انگار ساخت شورولت ایمپالا قرار است تا آخر دنیا ادامه داشته باشد. اولین نمونه ایمپالا کانسپتی به همین نام بود که در نمایشگاه Motorama جیام در سال 1956 به نمایش درآمد. خودرویی با طراحی آیرودینامیک و زیبا که رگههایی از سبک طراحی اروپایی هم در آن دیده میشود. حتی عضلات روی گلگیر جلو هم بیشباهت به ستارههای نقرهای مرسدسبنز نبودند. اما خودرویی که در نهایت در سال 1958 به عنوان اولین نسل ساخته شد، تفاوتهایی عمده با مدل کانسپت داشت. ماحصل کار تیم طراحی آقای هارلی ارل خودرویی بود که از دور فریاد «من یک آمریکایی هستم!» سر میداد. شورولت برای اولین بار از چراغهای دوتایی گرد در نمای جلو استفاده کرد. نسل اولش با استفاده از خطوط موشکوار و گرد اواخر دهه 50 میلادی شکل گرفت. جالب آنکه نسل اول فقط به صورت 2 در کوپه و کانورتیبل، آن هم به مدت یکسال ساخته شد! مدل کانورتیبل را بلایر ایمپالا هم مینامند. نسل دوم درست یکسال پس از معرفی نسل اول با شکل و شمایلی متفاوت روانه بازار شد. در کمال تعجب نسل دوم هم با انبوهی از مدلهای مختلف فقط به مدت یکسال یعنی تا سال 1960 به تولید رسید. نمای عقب این مدل یکی از عجیبترین و در عین حال جذابترین طرحها در میان ساختهای شورولت به شمار میرود. در نمای روبهرو اما، خطوط گرد جایشان را به حجمهای رادیکالتر داده بودند.
در اواخر سال 1960، شورولت نسل سوم ایمپالا را به عنوان مدل 1961 روانه نمایندگیهای فروش کرد. اینبار صبر مدیران کمپانی بیشتر شده بود و به همین دلیل تولید نسل سوم تا سال 1964 ادامه پیدا کرد. طراحان در ساخت نسل سوم سعی کردند خطوط بهکار رفته در طراحی بدنه را کمی بهروزتر کنند. به همین دلیل شکل خاص در صندوق عقب که همچون دو بال پرنده بود، کاملا حذف شد تا نمای عقب طرحی سادهتر داشته باشد. روند تغییرات ایمپالا در طول 4 سال تولید نسل سوم ادامه داشت. بهطوری که در سال 1963 دیگر خبری از خطوط کناری بدنه و حجمهای دهه 50 در عقب خودرو نبود. به این ترتیب بدنه ایمپالا طرحی سادهتر به خود گرفت. اولین شورولت ایمپالا SS (souper sport) هم که یک نمونه ویژه از نظر مشخصات فنی و تا حدی ظاهری بود در اواخر همین سال ساخته شد.
نسل پنجم در سال 1965 شکل گرفت. هر چند این نسل از ایمپالا باز هم مدرنتر از قبل شد اما برای حفظ اصالت هم که شده المانهایی مثل 4 چراغ گرد در جلو را حفظ کرده بود. شورولت برای ایمپالای نسل پنجم انبوهی از پیشرانههای 6 و 8 سیلندر را در نظر گرفته بود که از جمله شاخصترین آنها باید به موتورهای 8 سیلندر 427 و 454 اینچ مکعبی اشاره کرد. هر چند در سال 2014 نسل دهم این خودرو پرفروش به جهانیان معرفی شد اما، در این نوشتار قصد بررسی همه نسلهای این خودرو را نداریم و تا نسل پنجم که خودرو مورد نظر ما نیز به آن نسل تعلق دارد پیش میرویم.
ارابهای از دیترویت
اگر شوی ایمپالای SS 1968 را از نزدیک ببینید، در اولین نظر با خود خواهید گفت: «عجب ابهتی؟!» البته این جمله برای خودرویی که فقط wheelbace (طول محوری) آن 3 متر است زیاد هم عجیب نیست. جلوپنجره همچون یک شبکه گسترده در نمای روبهرو خودنمایی میکند. بخشی از این شبکه در زیر سپرها قرار دارد. سپرهای نو خودرو که از آمریکا تهیه شدهاند، اصطلاحا دو گل سپر دارد که در زمان برخورد ابتدا آنها ضربه را جذب میکنند. البته گل سپرها با هدف جای دادن پلاک بزرگ ملی کمی به سمت کنارهها حرکت کردهاند. چراغها و مجموعه جلوپنجره همگی نو هستند.
دو حجم از بالای گلگیرهای جلو آغاز میشود و با حرکت از روی خط شانه خودرو به سمت عقب امتداد مییابد. این خط در پایین شیشه کناری عقب و درست جلوی گلگیر عقب با خط دیگری برخورد میکند که باعث شکستی در این ناحیه میشود. چنین سبک و سیاقی را میتوانید در کامارو و حتی چلنجر در سال 1970 ببینید. گلگیرها در طرفین بدنه همچون تولیدات کادیلاک کمی به سمت جلو تمایل دارند.
در نمای کناری خودرو شاهد رینگهای منقش به آرم SS هستید که معروف به 396 هستند. دلیل اطلاق چنین اسمی به این رینگها بهکارگیری آنها به همراه پیشرانه 396 اینچ مکعبی در سالهای بعد از 1968 است. در نمای کناری نکته خاص دیگری به جز طول ناتمام ایمپالا وجود ندارد. اما بدون شک با دیدن بدنه صاف و یکدست این خودرو، در خواهید یافت که بازسازی آن به نحو احسن و با دقت تمام انجام شده. در نمای عقب خطوط تیز روی گلگیرها تناسب کامل با همین خطوط روی گلگیرهای جلو دارند. از جمله نکات در مورد این خودرو جایگرفتن 6 چراغاش درون سپر عقب است. صندوق عقب ایمپالا نیز برای خودش یک دریا جا دارد!
درون کابین آنقدر سالم و زیباست که انگار نزدیک به 50 سال گذر زمان نتوانسته ایمپالا را پیر کند. جالب است بدانید که حتی رودریها و داشبورد کاملا فابریک هستند. البته تودوزی سقف و چند بخش دیگر با نمونههای نو جایگزین شده است. راحتی و سلامت صندلیها نیز بیدلیل نیست زیرا بهطور کامل از آمریکا خریداری و جایگزین صندلیهای قدیمی شده است. فرمان استاندارد ایمپالا SS یک نمونه اصطلاحا استخوانی است که در وسط آن نوشته SS قرار دارد. اما فرمان استاندارد با سلیقه مالک به یک نمونه چوبی زیبا مختص به مدل SS تغییر کرده است. پدالها، آینهها و حتی موکتهای کف خودرو هم با نمونههای نو جایگزین شدهاند. نکته جالب اینکه ضبط صوت خودرو هنوز هم کار میکند و شیفتر دنده گیرباکس دستی آن هنوز مربوط سال 1968 است.
بیستون!
به دلیل شکل خاص شیشهها و اسپرت کوپه بودن خودرو، ستون وسط در ایمپالا وجود ندارد. به همین دلیل کمربندهای ایمنی در سقف کارگذاشته شدهاند. روی رودریهای عقب، 2 جاسیگاری وجود دارد. جالب آنکه بعضی از خودروهای آمریکایی حتی 4 جاسیگاری روی درهایشان دارند. صندلیهای جلو به دلیل داشتن روکشی از چرم، کمی لیز هستند و کنارهایی نیز برای جلوگیری از حرکت بدن ندارند. صندلیهای عقب اما به دلیل عرض زیاد خودرو و نیمکتی بودن، همچون یک کاناپه راحت هستند که جان میدهد برای چرت بعد از ظهر!
شورولت ایمپالا به همراه خواهرخواندهاش کاپریس، 2 خودرو جداناشدنی از هم بودهاند که شورولت توانسته سود خوبی از فروش این 2 محصول بهدست بیاورد. هر 2 خودرو روی پلتفرم B-Body جنرالموتورز ساخته شدند که حتی در محصولات دیگر برندها نیز بهکار گرفته شد. از اینرو کیفیت سواری ایمپالا به خواهرخواندهاش کاپریس نزدیک است. در واقع قطعات زیربندی و سیستم تعلیق در هر 2 خودرو تقریبا یکسان هستند. اما در کل کاپریس یک سروگردن از نظر میزان آپشنها بالاتر از ایمپالا قرار میگیرد. اما جالب است که قیمت مدل SS ایمپالا حتی از کاپریس که تجهیزات بیشتری دارد، در آن سالها بیشتر بوده است.
نفسهای 200 اسبی
پیشرانهای که درون سینه این خودرو قرار دارد، نمونه 307 اینچ مکعبی شورولت است. این پیشرانه با حجم حدود 5 لیتر میتواند 200 اسب بخار نیرو در اختیار ایمپالا قرار دهد. ضمنا گشتاور این پیشرانه نیز به 300 پوند میرسد. این در حالی است که این پیشرانه با کاربراتور 2 دهانه تغذیه میشود. موتور خودرو هنوز هم فابریک است و هیچ قطعهای به منظور افزایش قدرت در آن تغییر نکرده و فقط اصطلاحا سرویس شده تا بعد از این همه سال نفسی تازه کند. در فرآیند سرویس پیشرانه، قطعاتی مثل پیستونها، رینگهای پیستون، پمپ بنزین و چند قطعه دیگر جایشان را به نمونههای نو دادهاند.
گیرباکس 4 سرعته این خودرو Muncie نام دارد. ضرایب این گیرباکس دستی طوری انتخاب شده که دنده یک بتواند سرعت بیشتری نسبت به دیگر دندهها بگیرد و به اصطلاح بلندتر و مناسب درگ است. اما برای افزایش شتاب ثانویه، 3 دنده دیگر با ضرایبی کوتاهتر انتخاب شدهاند. نکته جالب در خصوص گیرباکس اینکه فاصله دندها به هم بسیار نزدیک است و به همین دلیل تعویض دنده نیاز به تجربه قبلی و دقت دارد. ضمنا دنده عقب هم به جای اینکه در سمت راست و پایین باشد، در سمت چپ و بالا، یعنی در کنار دنده یک قرار دارد. خودروهای آمریکایی بهخصوص در مدلهای مجهز به پیشرانه 8 سیلندر، آنقدر گشتاور در اختیار راننده میدهند که به راحتی حتی در مسیرهای پر شیب با دور موتور پایین حرکت کند. ایمپالای ما نیز از این قاعده مستثنا نیست به طوری که در مسیرهای پر شیب منطقه ولنجک، با دنده 3 و دور موتوری نزدیک به 1600 دور حرکت میکرد.
بگذارید از کیفیت سواری این غزال 47 ساله برایتان بگویم. کابین خودرو علاوه بر راحتی بسیار هم بیصداست. این نکته حاصل بازسازی دقیق و البته Base مناسب خودرو قبل از بازسازی است. تقریبا هیچ صدایی از کابین و زیر خودرو شنیده نمیشود. تنها صدای پیشرانه 8 سیلندر است که گوشهایتان را نوازش میدهد. یکی دیگر از دلایل بیصدایی کابین و قطعات زیربندی، نو بودن آنهاست. بهطوری که جلوبندی خودرو و قطعاتی مثل طبقها همگی با نمونههای نو جایگزین شدهاند. به گفته مالک خودرو برخلاف تصور عدهای که فکر میکنند چون خودرو ایمپالا آمریکایی است پس قطعاتاش به راحتی قابل دستیابی است و بازسازی آن زحمت زیادی ندارد، باید بگویم برعکس بعضی از قطعات آن بسیار کمیاب هستند تا جایی که در زمان بازسازی آن گاهی مدتها منتظر پیدا کردن یک قطعه خاص بودیم.
شاید تصور کنید به دلیل اینکه حجم موتور خودرو آنقدرها زیاد نیست و ایمپالا هم سنگین وزن است، پس خودرو شتاب مناسبی ندارد. اما گشتاور بالای پیشرانه و ضرایب دقیق گیرباکس باعث میشود هر زمان که میخواهید، در خیابان عرضاندام کنید. به دلیل ابعاد بزرگ بدنه، هدایت خودرو در خیابانها و کوچههای شلوغ امروز شهر، نیاز به تبحر و تجربه دارد. هر چند فرمان هیدرولیک کمی کار راننده را آسانتر میکند.
در خاتمه ضمن تشکر از همکاری صمیمانه مالک خودرو با ماهنامه تختگاز، شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، این خودرو تنها نمونه SS مدل سال 1968 در ایران است.
منبع: ماهنامه تخت گاز
بابا دست خوش بخدا عاشقتونم،همش به کنار و این تیترم یه طرف…
به به!!
عاشق اين ماشين ماشين هستم
ماشين دين تو سريال سوپرنچرال!!!دين هم مثل بچه اش دوست داره اين ماشين رو
البته اون انگار چراغ هاي عقبش فرق ميكنه
مدل 67 ایمپالا رو اگه میشه برسیش رو بزارید