شمال رفتگانیم…
بسیاری از مردم پاییخت وقتی با عددهای قرمز تقویم روبرو میشوند و میفهمند تعطیلی در پیش است، بار و بندیل را جمع میکنند و به دل با جادههای شمال میسپارند که هیچگاه خاطراتش را فراموش نمیکنند.
برای بسیاری از مردم، سفر یعنی شمال و لاغیر.
واقعا چرا شمال اینقدر میان اهالی تهران و دیگرشهرهای کشور جذاب است؟ دریا دارد، جنگل دارد، میشود هرکجا که شد، چادر زد، نزدیک تهران است و هزار مزایای دیگر که باعث میشود مردم راهی مازندران و گیلان شوند.
آنقدر شمال برای مردم جذاب است که حاضراند ساعتها در ترافیک باشند اما برای ساعتی در کنار دریا یا وسط جنگل، جوجه بزنند و قلیان بکشند.
این علاقه مردم به شمال، نشان میدهد سازمانهای گردشگری در ایران وظیفه خود را به درستی انجام ندادهاند که مردم فکر میکنند تنها در شمال میشود خوش گذراند و تعطیلات را به سرانجام رساند.
واقعا چرا مردم در این فصل که کمی هم هوا به گرما میزند، به سمت غرب کشور نمیروند؟ چرا سفر به شرق را امتحان نمیکنند؟ دقیقا با ساعتهایی که در ترافیک شمال تلف میشود به راحتی میشود به سراسر ایران سفر کرد.
مردم به خوبی ایران را نمیشناسند و به خاطر همین سفرها فقط به شمال کشور ختم میشود.
رسانهها به ویژه تلویزیون میتوانند در آستانه تعطیلات مثل تعطیلی اخیر، شهرهای مختلف را به مردم معرفی کنند و از زیباییهای آن با مردم سخن بگویند.
مردم نه تنها کشور بلکه شهرهای خود را هم نمیشناسند. در همین تهران میشود به اندازه یک ماه تفریح کرد و از مکانهای دیدنیاش لذت برد.
در سفرهای خارجی هم اینگونه هستیم. استانبول و دبی را پیدا کردهایم و بیخیال دیگر نقاط جهان شدهایم. بدون اینکه توجه کنیم این جهان به این بزرگی، شهرهایی دارد که میشود، آنها را هم دید و از زیباییهایش لذت برد.
این روش سفر رفتن نسل به نسل در میان ما در حال انتقال است. هیچ نشانهای از تغییر هم دراین میان وجود ندارد.
دوشنبه تمام جادههای منتهی به شمال قفل بودند و جمعه تمام جادههای منتهی به تهران قفل هستند و این داستانی است که هر سال تکرار میشود.
سفر رفتن در ایران احتیاج به فرهنگسازی دارد. چقدر خوب میشود سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در میان تمام بیلبوردهای تبلیغاتی در شهرهای مختلف، کمی هم مکانهای زیبای ایران را به مردم معرفی و آنها را تشویق به سفر میکرد.
حداقل تلاش کنیم نسل جدید کمی سبک سفر رفتن خود را تغییر دهد و تلاش کند تمام ایران را ببیند و از آن لذت ببرد/عصر ایران – مصطفی داننده