چرا ویژگیهای جذاب به خودروهای اقتصادی نمیرسند؟
هزینه، هزینه و هزینه! اما مگر اضافه کردن یک آپشن کوچک چقدر هزینهبر خواهد بود؟
به گزارش دنده 6 – خودروسازان هزینههای زیادی را صرف طراحی، توسعه و نهایتا تولید خودروها میکنند. با پایان این فرایند، روند دریافت تاییده آنها شروع میشود و باید برای دریافت مجوز حضور در خیابانها، تستهای گوناگونی را رد کنند که خود هزینهای گزاف را بر دوش آنها خواهد گذاشت. برای نمونه لوتوس الیزه را در نظر بگیرید؛ سازنده بریتانیایی این خودروی اسپرت کوچک برای دریافت تاییده ایمنی آن از سازمانهای آمریکایی مبغلی ۵۰ میلیون دلاری را هزینه کرده بود.
حال این را در نظر بگیرید که الیزه چندان خودروی پرفروشی به شمار نمیرفت. در مقام مقایسه میتوان به یک سدان مردمیپسند مانند تویوتا کمری نگاه کنیم که درطول عمر خود به دست بیشاز ۲ میلیون مالک رسیده است اما لوتوس تنها ۶,۳۲۵ دستگاه الیزه و اگزیج را روانه خیابانهای ایالاتمتحده کرده است. اگر مبلغ ۵۰ میلیون را بر این تعداد تقسیم کنیم میبینیم لوتوس بهازای هر دستگاه، ۷,۹۰۵ دلار را هزینه کرده است. بهعبارت دیگر، ۳۰ درصد مبلغ نمونه صفر این خودرو (۳۹,۹۸۵ دلار) صرف وارد کردن آن به خاک آمریکا شده است. به همین دلیل است که خودروسازان برای حذف کوچکترین بخشهای غیرضروری دستوپا میزنند.
یک نمونه دیگر این مسئله، جایگزینشدن چراغهای راهنمای نارنجیرنگ خودرو با نمونهها قرمز است که اتفاقا به دید بهتر و جلب توجه رانندگان دیگر کمک میکند؛ اما خودروسازان مشتاق حذف آن هستند چراکه هزینه اضافهای را بر گردن آنها قرار میدهد و احتمالا در تولید انبوه به یک قبض چند میلیون دلاری تبدیل خواهد شد. حال درک میکنید که چرا نسل پیشین خودروهای لوتوس به بهروزترین امکانات موجود مجهز نبودند.
پس چرا خودروسازان برای دور شدن از هزینههای اضافه، خودرویی را مطابق تمام قوانین جهانی و منطقهای طراحی نمیکنند تا نیازی به بازنگری آن نداشته باشند؟ بگذارید نگاهی به تنها رقیب جدی الیزه بیاندازیم: آلفارومئو ۴C؛ خودرویی که برای گذراندن تستهای ایمنی و تصادف جادههای آمریکایی طراحی نشده بود. بنابراین وقتی که مهندسان ایتالیایی به این نکته توجه کردند، مجبور شدند تمام خودرو را از ابتدا بازمهندسی کنند.
بنابراین اگر سازنده بخواهد از یک ویژگی کوچک مانند کیسه هوای سقفی در محصول تازهاش استفاده کند، مجبور میشود چیزی حدود ۱۵ میلیون دلار دیگر را هم کنار بگذارد تا همین یک آپشن را در آن بگنجاند. اما نکته این است که اگر این خودروی خیالی به تعداد ۱۵ میلیون دستگاه فروخته شود، هزینه بهبود آن به ۱ دلار بهازای هر خودرو کاهش مییابد و ناگهان، تعبیه کیسههوای سقفی منطقی به نظر میرسد.
شاید ساختن یک ون دیفرانسیل عقب با موتور V8، توسعه یک رودستر کوچک با موتور V12 یا یک وانت مسابقهای خیابانی ایدهای جذاب بهنظر برسد اما از آنجا که تعداد معدودی از مردم به خرید آنها رغبت خواهند داشت، فروش آن کاهش پیدا میکند و درنتیجه، هزینه توسعه آن بهازای هر دستگاه افزایش مییابد… و این اصلیترین عامل تولیدنشدن خودروهای جذاب و خاص با قیمتی اقتصادی است. به همین دلیل است که لوازم و ویژگیهای خاص زمانی راه خود را در خودروهای ارزان باز میکنند که میلیونها یا هزاران نفر به خرید آنها علاقهمند باشند؛ اگر هم این تعداد انسان آن را بخواهند، مشخصا آن آپشن دیگر خاص نیست!